دستم اگر روزي برسد به حامد عسگري ، شاعر اين ابيات ، حتما گريبان اش را خواهم گرفت و بهاي قطره قطره اشكي كه با آن ريختم از او خواهم ستاند ...محرمی نیست وگرنه كه خبر بسیار
استرمق ناله كم و كوه و كمر بسیار استای ملائک كه به سنجیدن ما مشغولیدبنویسید كه اندوه بشر بسیار استساقههای مژهام از وزش آه نسوختشُكر! در جنگل ما هیزم تَر بسیار استسفرهدار توام ای عشق بفرما بنشیننان ِجو ، زخم و نمك ، خون ِجگر بسیار استهر كجا مینگرم مجلس سهرابكُشی استآه از این خاك ، بر آن نعش پسر بسیار استپشت لبخند من آیا و چرایی نرسیدپشت دلتنگیام اما و اگر بسیار استاشك ، آبادی چشم است بر آن شاكر باشهركجا جوی روانی است كپر بسیار استسالها رفت و نشد موی تو را شانه كنمچه كنم دوروبرت شانه به سر بسیار است فردای نو ...
ما را در سایت فردای نو دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : fardayenoa بازدید : 149 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1400 ساعت: 23:20